پسر نازم متين

روزهاي كنار ماماني و دايي رضا

سلاااااااااااااام ماماني متينمدورت بگرده عزيز دلمممممم قربون اون حركاتت بشم كه روز و شب و نصفه شب و هميييييييشه تو دل مامان شادي و ذوق براش ميارههههه، خيلي دوست دارم پسرم، راستي الآن يك هفته است كه ماماني آذر و دايي رضاي مهربونت اومدن پيش ما تا تنها نباشييييم، بعدشم رفتيم كلييييييي واسه شما خريداي خوشگل و ناز كرديمممممم لباسو پتو و جغجغه و چيزاي ديگه اوووووووووم واي كه نميدوني چقدر بيتابم تا تو بغلم سالم و سر حال بگيرمتو لباساي نازتو تنت كنم عشق مامان   ...
24 خرداد 1393

اولين ضربه به بابايي محمد

سلام متين خان گلممممممممم، ماماني امروز خيلي شيطون شده بوديااااااا بعد از ناهار كه هميييينطوووور داشتي تو دل مامان بازي ميكردي، به بابايي محمدت گفتم بيا دستت رو بذار ببين پسمليت داره چيكااااار ميكنهههههه خلاصه تا بابا دستشو گذاشت رو دل مامانننن يهووووووو يه ضربه خيييييلي محكممم براي اوليييين بار زدي تو دست باباييييييي عاشقتيممممم من بابا محمد پسرمممممممممممممممم  الهي هر چي زودتر اين سه ماه باقي مونده هم بسلامتي ماماني تموم شه و شما بياي تو بغل مامان و بابا كه يه عالمههههههههه دوست داريم و دلمون ميخواد شكل مثل ماهتو ببينيم قربوووون اون اندام نازت بشه مامان پسرمممممم راستي ديروز ٦ ماهمون تموم شد رفتييييم تو ماه ٧ هورااااااااااا &...
14 خرداد 1393

خريد اوللللللل

   سلام خوشگل مامانننننننن، امروز خيلي روز قشنگي بود مثل همه روزهايي كه تو دلمي عزيزكممممممم ، عصري بعد رفتن بابا به سركار شروع كردم باهات حرف زدن و دستمو گذاشتم رو دلمو تو كاملاً انگار متوجه ميشدي و هي ضربه ميزدي به دست مامان، قررررررربونتتتتتتت بشم مامانييييييييييي ، بعدشم خاله سحر( دوست جونيه مامان كتي) اومد با ماشين دنبالم و رفتيم با هم مركز تجاري و يه سري وسايل قيمت كرديم و يه سري شيشه برات خريدم جيگرمممممم اما نميتونم برات عكسشو بذارم چون با آيپد لوود نميشه عكسا  ، اما عيبي تداره جوجوووووووووم خيلي دوست دارم مامانيييي خدا پشت و پناهت مامانمممممممممممم ...
12 خرداد 1393

يك شب من و متينم

سلاااااااام دوباره مامانم قربونت بشم امشبم يك شب ديگه مثل شبهاي ديگه است كه من و تو عشقم تنهاييم و بابايي هنوز از سر كار نيومده، خيلي دلم ميخواد زودتر تو بغلم بگيرمت عشقممممممم   الهي كه به موقع و سالم بياي تو بغل مامان و بابايي، آخخخخخ نميدوني كه چقدرررررررر حس خوبي داره وقتي تو دل مامان تكون ميخوري و دست و پا ميزني و به اصتلاح خودم فوتتتتبال بازي ميكني فقط خدارو شكر ميكنم ماماني كه يك همچين حس خوبي و تورو بهم داده عزييييييييييز دلممممممم ...
8 خرداد 1393

برگشت به خونه

جوجه من سلااااااااااام ماماني ما برگشتيم خونه پسرممممممم، پريشب خيلي به صورت نامحسوس اومديم خونه و بابا محمد و سورپرايز كرديم.... آخه بابا محمد ١٠ روز پيش اومده بود كيش و منم واسه اينكه نگران من و شما نشه منم ماماني به بابات نگفتم كه داريم تنهايي ميايم آخه تو مرد دوم مني مامانمممممممم، خيلي دوست دارم ماماني، خدا برام نگهت داره عزيز دلمممممممممممم   ...
7 خرداد 1393

يه روز ديگه از روزهاي خدا

سلام مامانييييييي صبحتتتتتت بخير   پسمليههههه ماماااااااااان، امروزن يه روز معموليه كه من واسه داشتنت مثل هميشهههههه شاكرم، ماماني راستي دارم كم كم حركتاتو گهههههههگاااااعي تو دلم حسسسسسسس ميكنممممم..... واي خداااااااا قربون بزرگيو محبتت كه اين نعمت رو به من دادي عجججججبببببب حس ناب و دوست داشنييه ...... پسر خوشگلم قربون اون دست و پاي گوچولوت بشه مامان، دووووووووووووووووووووووووووستتتتت دارررررررمممممم متينممممممم هوارتااااااااااااااا  ...
7 خرداد 1393

استرس غربال دوم

سلااااااام پسريه مامانننننننننننننن الهي كه دورت بگردم قربون اون شكل ماهت بشم امروز كه اين مطلب رو برات مينويسم دقيقاً ١٧ هفته و ٤ روز ٤ شنبه هستش گلم..... نميدوني دو روز گذشته به من و همه خانواده و بابايي چه استرس و ناراحتي وارد شد. پريروز تماس گرفتم با آزمايشگاه پارسه تا ببينم جواب غربالگري دوم شما حاض هستش كه ديدم حاضر و با خوشحاااااااالي رفتم و جواب بردم پيش دكتر احمقم كه ببينم چطوريه، اما چشمت روز بد نبينه مادريييييي دكتر گفت همههههههه چي شما و جواب آزمايش ها و سونو ان تي و همه چييييزت خداروووو شمر سالمه اماااااا...... تو غربال خونت يه مشگل ژنتيكي دارييييي.... خدا ميدونه كه چه حالي شدم و با چه حالي اومدم خونه بابايي. آخه از...
7 خرداد 1393

قشنگي غربال دوم سونوگرافي ان تي

سلام پسر قشنگنممممممممم امروز يكي از بهترييييييين روزهاي زندگي من و بابا بود عزيز دلممممممممم، چون نوبت دوم غربالگري سلامت شما بود و ما هم با بابا سونويي كه دكترت نوشته بود هم رفتيم تا واسه بار اولللللللل بابا هم شمارو ببين خوشگل نازممممممممممممم قربون اون دست و پاي نازت بشيم كه هي وول ميخوردي و ما تونستيم با بابا همه جاي اندام زيباتونو ببينيم عزيزكم، خيلي خدارو شاكريم و خوشحاليم مامان جون كه شما سالم هستي عزيز دلم، اميدوارم بتونيم پدر و مادر خوبي برات باشيم و شما هم هميشه سالم و صالح باشي خوشگلمممممم،....... راستيييييي بابا امروز وقتي دل خوشگل قلمبه شمارو ديد  شباهتتو از اون تو به خودش حس كرد، واقعاً خيلي بودنت ماماني واسه ما ن...
7 خرداد 1393

اولين ديدار

سلام ماماني جونمممممم قربون اون تپش قلبت بشم كه به نفس مامان بنده، امروز صبح (٩٢/١٠/٣٠) من و شما و بابا با هم رفتيم كه شمارو تو مانيتور سونو گرافي بيمارستا كيش( محل زندگيمون) ببينيم، بعد از كلي انتظار در صف هميشگي طويل سونو گرافي مامان با شما رفتيم داخل و آقاي دكتر ساك حامل شما رو به مامان نشون داد اما قلب خوشگلت رويت نشد، و قرار هفته آينده بريم براي چك مجدد كه البته عادي هم بود..... خلاصه كه با كلي نگراني مامان و شما برگشتيم خونه. خيلييييييييي دوست دارم مامانييييييي     ...
7 خرداد 1393

اولين روز

سلام ماماني جوننننن من از امروز تصميم دارم تا ميتونم خاطرات با تو بودن رو از روز اول ثبت كنم عزيزم اين اولين مطلبي هست كه مامان برات با يه عالمه آرزوهاي خوب مينويسه عزيز دلمممممممم. اون شبي كه مامان فهميد تو خوشگلم داري خانواده رو سه نفري ميكني شب تولد مامان ١٣٩٢/١٠/١٦بود اينم اولين نشونه اش بود آخه قربونت بشم مننننننن هفته بعد با با تصميم گرفتيم براي ويزيت بريم تهران خونه مامان بزرگ و بابا بزرگ، آخه خوشگل مامان ما كيش زندگي ميكنيم، خلاصه براي اينكه مطمئن بشيم كه شما تو دل مامان هستي با مامان آذر رفتيم آزمايشگاه و آزمايش رو انقدر نشستيم تا بهمون جواب رو خيلييييي سريع بهمون بدن.... وقتي خانومه توي آزمايشگاه بهم جوابو داد و گفت بله شما بار...
7 خرداد 1393